عروس جوان با همدستی پسر غریبه، خودرو نامزدش را آتش زد | پدرم مرا به گوشه آشپزخانه برد و ...
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۸۴۱۹۱
به گزارش همشهری آنلاین، چند روز قبل نیروهای گشت نامحسوس کلانتری در راستای اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی و بهمنظور مقابله با سرقتهای شبانه، عملیات گستردهای را در حوزه استحفاظی خود آغاز کرده بودند که موتورسیکلتی در حاشیه بولوار عبدالمطلب توجه آنان را جلب کرد.
تیغه تبری که از زیر زین موتورسیکلت بیرون آمده بود، ظن افسران گشت را برانگیخت؛ چراکه احتمال داشت راکب موتورسیکلت از سارقان زورگیر باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این جوان که حیرتزده به نیروهای انتظامی می نگریست، وقتی قهوهفروش آن سوی خیابان گفت: من اهل شهرستان گرگان هستم و برای مسافرت به مشهد آمدهام و در یکی از هتلهای خیابان اما رضا(ع) ساکن هستم ولی به تقاضای مالک موتورسیکلت که از دوستانم است برای صرف قهوه تلخ به قهوهفروشی آمدیم... در همین هنگام جوان دیگری که خود را کاظم معرفی میکرد از قهوهخانه بیرون آمد و به نیروی انتظامی گفت: موتورسیکلت متعلق به من است اما مدارک مالکیت و گواهینامه همراه ندارم!
این در حالی بود که افسران پلیس علاوه بر تبر، بطری حاوی بنزین را نیز از بغل قاب موتورسیکلت بیرون کشیدند که به طرز ماهرانهای جاسازی شده بود.
«کاظم»(جوان۲۳ساله) در پاسخ به سوال ماموران انتظامی گفت: من قصد داشتم به سمت جاده کلات حرکت کنم به همین دلیل مقداری بنزین درون بطری ریختم تا در مسیر از آن استفاده کنم، تبر را هم احتمال دادم لازم میشود!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: درحالی که یک از افسران گشت انتظامی همچنان به طرح سوالات فنی و انحرافی از راکب موتورسیکلت ادامه میداد، یکی دیگر از آنان شماره پلاک موتورسیکلت را از مرکز فرماندهی استعلام کرد؛ اما چند شماره این پلاک نشان میداد که تصویر موتورسیکلت مذکور در یکی از صحنههای آتشسوزی عمدی خودرو ثبت شده است. بدین ترتیب دو جوان موتورسوار با دستور بامدادی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری ) به مقر انتظامی هدایت شدند و در دایره تجسس مورد بازجوییهای تخصصی قرارگرفتند و در این هنگام افسران تجسس با دستیابی اطلاعاتی به پرونده آتشسوزی دریافتند که حادثه مذکور تیر ماه گذشته در شهر جدید گلبهار رخ داده است.
جوان موتورسوار وقتی در برابر اسناد و دلایل مستند قرار گرفت، در حالی که ناباورانه به تصاویر آتشسوزی خیره شده بود، بهناچار لب به اعتراف گشود و گفت: قبول دارم خودروی پراید را من به آتش کشیدم اما خیلی زود هم پشیمان شدم؛ چراکه از مدتی قبل به دختری علاقهمند بودم و قصد ازدواج با او را داشتم ولی زمانی به خود آمدم که آن دختر با جوان دیگری ازدواج کرده بود. از سوی دیگر متوجه شدم که آن دختر هم علاقهای به نامزدش ندارد.
به همین خاطر از من خواست تا خودروی نامزدش را آتش بزنم! من هم شبانه سوار موتور سیکلت شدم و از مشهد به گلبهار رفتم. خودروی پراید را بهتنهایی آتش زدم و دوباره به مشهد بازگشتم.
در جریان رسیدگی به این پرونده، تازه عروس نیز به کلانتری احضار شد و مورد بازجویی قرارگرفت. این دختر جوان نیز با مشاهده «کاظم» دیگر نتوانست حقیقت ماجرای «رقص آتش در دوئل عشقی» را پنهان کند؛ بنابراین با ارشاد و نصیحتهای رئیس کلانتری به بیان سرگذشت خود پرداخت و گفت: چند سال قبل مادرم به دلیل اعتیاد پدرم از او طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت. پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد و من در همان سن نوجوانی مجبور شدم با نامادری زندگی کنم!
روزها و شبها را با دلتنگی سپری میکردم اما هیچ کس به من توجهی نداشت. گویی همه درگیر امور روزمره خودشان بودند. پدرم نیز سرگرم زندگی جدید خود بود و مرا نمیدید. من هم که بیشتر اوقاتم را با دوستانم میگذراندم به دنبال بهانهای برای پر کردن این خلأ عاطفی بودم تا این که با «کاظم» آشنا شدم و خیلی زود به او دلباختم! من فقط در جست و جوی محبت بودم و او انگار همه زندگی و دلگرمی من شده بود. حالا دیگر من هم عشق را در خیابان جست و جو می کردم و توجهی به رفتارهای پدر و نامادری ام نداشتم.
آن قدر در این رفتارهای هیجانی و دروغین غرق بودم که دیگر درس و مدرسه یادم رفت و تازه متوجه شدم که مدتی است به مدرسه نرفتهام و هیچ کس هم اهمیتی به این موضوع نمیداد. در همین روزها بود که زمزمههایی از نامادریام شنیدم که باید ازدواج کنم! پدرم نیز مرا به گوشه آشپزخانه برد و گفت: خواستگار خوبی داری! تو هم بالاخره باید به دنبال سرنوشت خودت بروی! می دانستم نظر من برای آنان اهمیتی ندارد و اصرارهایم نیز بی فایده است؛ بنابراین سکوت کردم و خیلی زود خودم را پای سفره عقد دیدم!
من هیچ علاقهای به نامزدم نداشتم ولی به پدرم نیز چیزی نمیگفتم تا این که هنوز دو ماه بیشتر از دوران نامزدی ما سپری نشده بود که با کاظم هماهنگ کردم تا خودروی نامزدم را به آتش بکشد. او هم به مقابل خانه ما آمد و پراید نامزدم را آتش زد که روی پل منزل پارک بود.
کد خبر 802433 منبع: خراسان برچسبها فراجا حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: فراجا حوادث ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۸۴۱۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت عجیب از تلاشها برای تعطیلی خانه امن زنان | درها را قفل کردیم، دخترها در آشپزخانه جمع شده و گریه میکردند!
فاطمه باباخانی، مدیرعامل خانه مهر شمس آفرید، از تلاش بهزیستی استان آذربایجان غربی برای تعطیلی این موسسه مردم نهاد و خانه امن مربوط به آن خبر داد.
مهر شمس آفرید یک موسسه مردم نهاد برای توانمندسازی زنان آسیب دیده است که برای کاهش آسیبهای اجتماعی و خانواده زنان و کودکان فعالیت میکند. روز گذشته پیش مدیرعامل این موسسه در شبکه ایکس در مورد احتمال تعطیلی خانه امن موسسه با فشارهای بیرونی نوشت و در گفتوگو با «شبکه شرق» از جزییات آن گفت.
شرق نوشت:باباخانی تشریح کرد: « دیروز صبح بدون اطلاع قبلی حدود ۸-۹ نفر از بهزیستی برای بازرسی آمدند. البته گفتوگوها محترمانه اما بیشتر شبیه جلسه بازجویی بود و میخواستند چگونگی تامین مالی موسسه را بررسی کنند. همه اسناد و مدارک مالی موسسه موجود بود که در اختیارشان قرار دادهشد. بعد از آن گفتند که میخواهیم از خانه امن بازدید کنیم که همگی به سمت محل خانه امن رفتیم. تا رسیدیم دیدم که اورژانس اجتماعی دم در است. فکر کردم کیس (زنان آسیبدیده) جدید آوردهاند. وقتی پرس و جو کردم، متوجه شدم که میخواهند همه زنانی که در خانه امن هستند را ببرند و به محل اورژانس اجتماعی انتقال دهند.»
او ادامه داد: «گفتند دستور داریم که این زنان را منتقل کنیم ولی نه حکم و نه دستور مکتوبی به من ابلاغ نشد. ما نه تخلفی داشتیم و نه پیش از این ابلاغی در این خصوص صورت گرفته بود. من همراه با باقی زنان به طبقه بالا که محل اسکان مرکز است آمدیم و درها را قفل کردیم. تاکید کردم تا زمانی که به صورت قانونی به من ابلاغ صورت نگیرد، اجازه نمیدهم هیچ کدام از این زنان را با خود ببرید. این زنان آسیبدیده که اسباببازی ما و شما نیستند که امروز اینجا را تعطیل کنید و همه را علیرغم میلشان به اورژانس اجتماعی منتقل کنید. اسباببازی نیستند که بگویم اینجا تعطیل شد و همه بروید در محل اورژانس اجتماعی که مثل یک قفس است برای این زنها کافی است از تجربه آنها بشنوید. از کارکنان شنیدم که صورت جلسه کردهاند که چون توان مالی اداره خانه امن برای ما وجود ندارد، میخواهند کیسها را به محل اورژانس اجتماعی تحویل دهند. این در حالی است که ما مشکل مالی داریم ولی با اعتبار شخصی خودم و اعتقاد قلبی همچنان موسسه و خانه امن را سر پا نگه داشتهایم.»
مدیرعامل موسسه مهر شمس آفرید همچنین توضیح داد: « این حرفها بهانه است. مدیر کل بهزیستی استان از مدتها قبل تهدید کردهبود که موسسه و خانه امن را تعطیل خواهند کرد. تمام زنان اسکان داده شده با حکم قضایی اینجا حضور دارند. بنابراین مسئولیتشان با من است. دخترها از ترس در آشپزخانه جمع شده و گریه میکردند. آن هم زنانی که آسیب دیده و تحت خشونت بوده و به ما پناه آوردهاند. بنابراین تا پروسه اداری طی نشود و بهزیستی کشور در جریان نباشد نمیتوانند خانه امن ما را پلمب کرده و زنان را منتقل کنند.»
خانه مهر شمس آفرید از سال ۹۹ تاسیس و پس از یک سال خانه امن زیر نظر موسسه نیز فعالیت خود را آغاز کردهاست. باباخانی میگوید فشارها در این دو سه سال وجود داشته و رفته رفته شدت گرفت اما در یک سال اخیر وضعیت بدی را تجربهکردهاند
مدیرعامل این موسسه توضیح داد: «مدتها نمیگذاشتند مجمع سالانه برگزار کنیم تا بالاخره آبان امسال با برگزاری مجمع عمومی موافقت کردند. رفتارهای توهینآمیز بسیاری هم در این مدت شاهد بودم که با رواداری رفتار کردم. اما هر چه سکوت و مدارا کردم تاثیری نداشت اما امروز از حق خودم، کارکنانم و زنان آسیبدیده نمیگذرم. با هر شکل از یورش غیرقانونی و خارج از ضابطه که امروز برای مرکز اتفاق افتاد مخالفم و سبب بر هم زدن نظم مرکز و ایجاد وحشت برای پرسنل و کیسها شد. و یقینا تا جایی که امکان داشته باشد مطالبه گریام را درباره رفتارهای رعبانگیز و غیرقانونی ادامه خواهم داد.»